ملا حسنی در کانادا



ملا حسنی در کانادا

محل درج آگهی شما
Balatarin
لیست وبلاگهای ایرانیان جهان ليست وبلاگهای به روز شده

-------------------

-------------------

Toronto: Click for Toronto, Ontario Forecast Tehran: Click for Tehran, Iran Forecast

-------------------

  • 07/01/2004 - 08/01/2004
  • 08/01/2004 - 09/01/2004
  • 09/01/2004 - 10/01/2004
  • 10/01/2004 - 11/01/2004
  • 11/01/2004 - 12/01/2004
  • 12/01/2004 - 01/01/2005
  • 01/01/2005 - 02/01/2005
  • 02/01/2005 - 03/01/2005
  • 03/01/2005 - 04/01/2005
  • 04/01/2005 - 05/01/2005
  • 05/01/2005 - 06/01/2005
  • 06/01/2005 - 07/01/2005
  • 07/01/2005 - 08/01/2005
  • 08/01/2005 - 09/01/2005
  • 10/01/2005 - 11/01/2005
  • 11/01/2005 - 12/01/2005
  • 12/01/2005 - 01/01/2006
  • 01/01/2006 - 02/01/2006
  • 02/01/2006 - 03/01/2006
  • 03/01/2006 - 04/01/2006
  • 04/01/2006 - 05/01/2006
  • 05/01/2006 - 06/01/2006
  • 06/01/2006 - 07/01/2006
  • 07/01/2006 - 08/01/2006
  • 08/01/2006 - 09/01/2006
  • 10/01/2006 - 11/01/2006
  • 11/01/2006 - 12/01/2006
  • 06/01/2007 - 07/01/2007
  • 10/01/2007 - 11/01/2007
  • 11/01/2007 - 12/01/2007
  • 12/01/2007 - 01/01/2008
  • 04/01/2008 - 05/01/2008
  • 09/01/2008 - 10/01/2008
  • 01/01/2009 - 02/01/2009
  • 02/01/2009 - 03/01/2009
  • -------------------

    Subscribe in a reader

    اشتراک در
    پست‌ها [Atom]

    یکشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۴

    قسمت چهارم:

    فشار از پايين چانه زنی از بالا:

    هفت - هشت سال پيش يعنی در اوج برو بيای اصلاح طلبان، آقای سعيد حجاريان (خيلی آدم متفکر ودر عين حال متواضع و فروتنی است) يک طرحی را مطرح کرد که بر مبنای آن يک عده دانشجو و روزنامه نگار بايد از پايين فشار می آوردند و يک عده هم در بالا معامله کنند تا با زبان خوش و بدون خونريزی استبداد از بين برود و آزادی جايگزين آن شود.

    بنظر من اين طرح هم از اول غلط بود چون بدرد سمساری ها ميخورد که معمولا برای خريد و فروش چيزی آنقدر چونه ميزنند تا با کمترين قيمت آن را بخرند و یا به بالاترين قيمت بفروشند. حالا اصل ماجرا:

    يک روز حجاريان چند تا جوان خام و احساساتی دانشجو را جمع کرد و گفت:

    بچه ها دلتون ميخواد آزاد باشين؟ دلتون ميخواد ديگه کسی تو خيابون به شما گير نده که چرا آستين کوتاه پوشيدين يا مانتو کوتاه پوشيدين؟ دلتون ميخواد تو اين کشور حرف مردم و خواست مردم ملاک باشه نه حرف چهارتا فقيه؟ دلتون ميخواد انتخابات آزاد داشته باشيم و کسی رو حذف نکنند؟ دلتون ميخواد کارها بيفته دست اهلش و دست مافيای موتلفه از اقتصاد و تجارت کشور کوتاه بشه؟ دلتون ميخواد....

    بچه ها که از تعجب دهانشون باز شده بود يکصدا گفتند: آره که دلمون ميخواد. اين چيزا که گفتی خيلی خوبه. چه کار بايد بکنيم؟ يعنی ميشه تو کشور ما ديگه کسی رو بخاطر عقايدش اذيت نکنند و به او پتاسيم شياف نکنند و هيچ اتوبوسی رو به دره نندازند؟ ميشه يه روزی بياد که تو خيابون و پارک آدم با خيال راحت با نامزدش حرف بزند؟ ميشه يه روز بياد که جشن تولد خواهر کوچکمون را به هم نريزند و آبرومونو پيش مهمونا نبرند؟ ....

    حجاريان گفت: همه اينها شدنی است. فقط بايد شما يک کاری بکنيد. بايد در يک زمان خاص يک چيزهايی رو فشار بدين تا ما از بالا چونه بزنيم. من از مقام رهبری يک وقت ملاقات گرفته ام. در روز ملاقات شما هم همراه من بياييد اونجا. هر وقت که به شما علامت دادم بپريد و يک خم آقا رو بگيريد و هرچی دستتون اومد فشار بديد!!

    بچه ها اول ترسيدند و گفتند مگه ما کشتی گيريم که يه خم کسی رو بگيريم. اون هم يه خم آقا رو! ميدونی چه بلايی سرمون مياد؟ حمله ميکنن خوابگاه دانشگاه و همه مونو از پنجره پرت ميکنن پايين. روزنامه ها رو ممکنه بصورت فله ای تعطيل کنند و نويسنده ها را به زندان و صد تا چيز ديگه.

    حجاريان به اونا گفت نترسيد من خودم هم با شما ميام. فرق من با بقيه اينه که من بچه جنوب شهر هستم و اگه لازم بشه با يه سوت همه بچه نازی آبادی ها رو می آرم جلو بيت رهبری تا اونجا رو شخم بزنن. نترسيد هيچ خطری نداره.

    روز ملاقات همينکه آقا وارد اتاق شد حجاريان به بچه ها چشمکی زد و در يک چشم به هم زدنی آقا واژگون شد و صدای آخ آخ معظم له بلند شد. در همين موقع حجاريان با شور و شوق وصف ناپذيری بالای سر آقا قرار گرفته و مرتب میپرسيد:

    - چنده؟ چنده؟ ارزونتر بده مشتری بشيم! قيمت آخر رو بگو! يه چيزی بگو که برای ما هم صرف کنه!.....

    آقا که انتظار چنين چيزی رو نداشت و مرتب ناله ميکرد گفت:

    - چی چی رو چنده؟ نزديک بود سرمايه اسلام را له کنيد اونوقت هی می پرسيد چنده چنده؟ آقا جان اصلا فروشی نيست!

    اين آقای دکتر ولايتی کجاست بياد ما رو طبابت کنه؟




    | ___________________________________________________________________________________________________

    Home