ملا حسنی در کانادا



ملا حسنی در کانادا

محل درج آگهی شما
Balatarin
لیست وبلاگهای ایرانیان جهان ليست وبلاگهای به روز شده

-------------------

-------------------

Toronto: Click for Toronto, Ontario Forecast Tehran: Click for Tehran, Iran Forecast

-------------------

  • 07/01/2004 - 08/01/2004
  • 08/01/2004 - 09/01/2004
  • 09/01/2004 - 10/01/2004
  • 10/01/2004 - 11/01/2004
  • 11/01/2004 - 12/01/2004
  • 12/01/2004 - 01/01/2005
  • 01/01/2005 - 02/01/2005
  • 02/01/2005 - 03/01/2005
  • 03/01/2005 - 04/01/2005
  • 04/01/2005 - 05/01/2005
  • 05/01/2005 - 06/01/2005
  • 06/01/2005 - 07/01/2005
  • 07/01/2005 - 08/01/2005
  • 08/01/2005 - 09/01/2005
  • 10/01/2005 - 11/01/2005
  • 11/01/2005 - 12/01/2005
  • 12/01/2005 - 01/01/2006
  • 01/01/2006 - 02/01/2006
  • 02/01/2006 - 03/01/2006
  • 03/01/2006 - 04/01/2006
  • 04/01/2006 - 05/01/2006
  • 05/01/2006 - 06/01/2006
  • 06/01/2006 - 07/01/2006
  • 07/01/2006 - 08/01/2006
  • 08/01/2006 - 09/01/2006
  • 10/01/2006 - 11/01/2006
  • 11/01/2006 - 12/01/2006
  • 06/01/2007 - 07/01/2007
  • 10/01/2007 - 11/01/2007
  • 11/01/2007 - 12/01/2007
  • 12/01/2007 - 01/01/2008
  • 04/01/2008 - 05/01/2008
  • 09/01/2008 - 10/01/2008
  • 01/01/2009 - 02/01/2009
  • 02/01/2009 - 03/01/2009
  • -------------------

    Subscribe in a reader

    اشتراک در
    پست‌ها [Atom]

    چهارشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۴

    معرکه گيری:


    مقدمه:

    این روزها که اخبار انتخابات در ایران را دنبال میکنم ناخوداگاه به یاد معرکه گیریهای ارباب معرکه یعنی شعبده بازان ، مهره بازان ، زورگران و مارگیران در میادین و گذرگاههای عمومی محله های قدیمی جنوب شهر تهران می افتم. احتمالا هنوز هم این معرکه گیری ها در همه شهر ها و روستا ها کم و بیش وجود دارد
    تماشاچیان آنها معمولا مردان و زنان و کودکان از همه سطوح سنی بودند که بصورت یک حلقه ، دور بساط معرکه گیری به تماشا می پرداختند. بزرگترها ایستاده و بچه ها در ردیف جلو می نشستند.

    معرکه گیر که معمولا پهلوان یا ”مرشد“ خوانده میشد در محوطه دایره ای شکل با گامهای بلند دور میزد و قبل از انجام هر مرحله از کارش، از دستیارش که او نیز ”بچه مرشد“ نامیده میشد میخواست که کاسه یا کلاهی را در دست بگیرد و از مردم پول خرد جمع کند.
    مرشدها معمولا با الحان مخصوصی حرف میزدند و هیچگاه تماشاچیان را مستقیما خطاب نمیکردند بلکه به بچه مرشد با صدای بلند میگفتند تا مردم هم بشتوند.
    مثلا میگفتند:
    آی بچه مرشد! اگه میخوای این مرشد پیش این مردم شرمنده نشه و بتونه این زنجیر رو پاره کنه بلند بگو یا علی!
    در این موقع همه مردم با اشاره بچه مرشد يکصدا میگفتند یا علی.
    دوباره مرشد میگفت : ای بچه مرشد! این صدای مریض ها و ناخوش های مریضخونه بود يا صدای اين همه جمعيت؟! بلند بگو یا علی.
    اینبار مردم با صدای بلندتر میگفتند یا علــــــــــــــــی

    برای بار سوم مرشد ميگفت: آی بچه مرشد! من هر چه زور ميزنم اين زنجير پاره نميشه. علتش اينه که علی صدای يا علی جمعيت رو نشنيد!!

    در اين موقع همه يکصدا با تمام وجود فرياد ميزدند: يا علـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!
    بچه ها برای اينکه مشتاقانه منتظر پاره شدن زنجير آهنی بودند بيشتر جيغ ميزدند.اینقدر بلند فریاد میزدند که بعضی هاشون شلوارشون رو خیس میکردند!!!


    این اواخر معرکه گیرها یک بلند گوی دستی هم به بساطشان اضافه کرده اند تا از تکنولوژی روز عقب نمانند. همان بلند گوهای دستی که سبزی فروش ها هم از اونا استفاده میکنند.
    بعضی از این مرشد ها ، همه فن حریف بودند. یعنی هم نمایش مار انجام میدادند و هم شعبده و شامورتی بازی و هم نمایش زور و پهلوان بازی.

    چند تا جعبه چوبی با درهای کشويی داشتند که هربار با چوبدستی خود آن درب کشويی را باز ميکردند چند تا مار رنگارنگ از درون آن بيرون ميامدند. مرشد شروع به معرفی مارها ميکرد و از اينکه هر کدوم را با چه تردستی شکار کرده قصه ها می بافت و ....

    این مقدمه طولانی برای این نوشتم که حسابی بروید توی اون حال و هوا تا در طی چند روز آينده براتون ”معرکه گيری انتخابات“ را بنویسم.




    | ___________________________________________________________________________________________________

    Home