ملا حسنی در کانادا



ملا حسنی در کانادا

محل درج آگهی شما
Balatarin
لیست وبلاگهای ایرانیان جهان ليست وبلاگهای به روز شده

-------------------

-------------------

Toronto: Click for Toronto, Ontario Forecast Tehran: Click for Tehran, Iran Forecast

-------------------

  • 07/01/2004 - 08/01/2004
  • 08/01/2004 - 09/01/2004
  • 09/01/2004 - 10/01/2004
  • 10/01/2004 - 11/01/2004
  • 11/01/2004 - 12/01/2004
  • 12/01/2004 - 01/01/2005
  • 01/01/2005 - 02/01/2005
  • 02/01/2005 - 03/01/2005
  • 03/01/2005 - 04/01/2005
  • 04/01/2005 - 05/01/2005
  • 05/01/2005 - 06/01/2005
  • 06/01/2005 - 07/01/2005
  • 07/01/2005 - 08/01/2005
  • 08/01/2005 - 09/01/2005
  • 10/01/2005 - 11/01/2005
  • 11/01/2005 - 12/01/2005
  • 12/01/2005 - 01/01/2006
  • 01/01/2006 - 02/01/2006
  • 02/01/2006 - 03/01/2006
  • 03/01/2006 - 04/01/2006
  • 04/01/2006 - 05/01/2006
  • 05/01/2006 - 06/01/2006
  • 06/01/2006 - 07/01/2006
  • 07/01/2006 - 08/01/2006
  • 08/01/2006 - 09/01/2006
  • 10/01/2006 - 11/01/2006
  • 11/01/2006 - 12/01/2006
  • 06/01/2007 - 07/01/2007
  • 10/01/2007 - 11/01/2007
  • 11/01/2007 - 12/01/2007
  • 12/01/2007 - 01/01/2008
  • 04/01/2008 - 05/01/2008
  • 09/01/2008 - 10/01/2008
  • 01/01/2009 - 02/01/2009
  • 02/01/2009 - 03/01/2009
  • -------------------

    Subscribe in a reader

    اشتراک در
    پست‌ها [Atom]

    سه‌شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۴

    کودکانه:

    چند تا بچه داشتند تو کوچه خاکبازی ميکردند. بعد از بازی توی خاک و خل ها سروع کردند در مورد آرزوهاشون صحبت کردن:

    يکی شون که از همه ريزه ميزه تر بود و آب دماغش روی لبش آمده بود و چند تا پشه هم روی گوشه لبش نشسته بودند گفت:

    - من بزرگ شدم ميخوام مثل شهيد رجايی بشم!

    بچه ها گفتند: تو اول برو دماغتو پاک کن.

    اون يکی که کش زير شلواريش شل بود و شلوارش در حال افتادن بود گفت:

    - من وقتی بزرگ بشم ميخوام مثل رضا شاه بشم البته از نوع حزب اللهی اش.

    بچه ها گفتند: شلوارت نيفته!

    اون يکی که خيلی ديگه پت و پيس بود و موهای اجغ وجغی داشت گفت:

    - من اگه بزرگ بشم ميخوام رئيس جمهور بشم تا پولدار بشم و با پول هام برم يه شونه بخرم موهامو شونه کنم.

    بچه ها گفتند: برو کنار بزار باد بياد.

    - اون يکی شون که بچه اليگودرز بود و يه خورده منگول هم بود گفت:

    - من اگه مقام رهبری صلاح دانستند بزرگ بشم اونوقت با تبعيت از رهنمودهای امام راحل و مقام رهبری به همه نفری پنجاه هزار تومان ميدم.

    بچه ها گفتند: زکی. خدا شفات بده

    - اون يکی که يه خورده تپل مپل بود و از اون بچه پرروهای روزگار بود ،در حالی که دستش را به پشتش فرو کرده بود و پشتش رو می خاراند گفت:

    - من اگه بزرگ شدم ميخوام امير کبير بشم!

    بچه ها بلند شدند و يه کتک مفصلی به او زدند. او گفت: خب بابا چرا ميزنيد اگه امير کبير نشد خب ميشم سنگ پای قزوين!!!

    بچه ها ولش کردند. وقتی چند قدم از بچه ها فاصله گرفت مثل همه بچه پرروها گفت: اگه بزرگ شدم دوباره کانديد ميشم!

    با گفتن اين حرف که مثل فحش خواهر مادر به بچه ها بود پا به فرار گذاشت.




    | ___________________________________________________________________________________________________

    Home