ملا حسنی در کانادا |
![]() ![]() ![]() ![]() -------------------
------------------- -------------------
------------------- اشتراک در |
جمعه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۴
●
|
___________________________________________________________________________________________________گفتگوی تمدنها در فرودگاه تل آويو: مامور کنترل: پاسپورت لطفا. نُقلعلی: من کانادايی ام. يعنی ايرانی بودم کانادايی هم شدم ولی... مامور: فرقی نميکنه. ما از همه پاسپورت ميخوايم. لطفا پاسپورت تون را بده کنترل کنم. بقيه توی صف منتظرند. نقلعلی: شما منو نميشناسيد؟ من خيلی آدم مهمی هستم. خيلی معروفم. مامور: نه. ببخشيد . شما کی هستين؟ نقلعلی: تو ”جان کری“ را می شناسی؟ مامور: جان کری؟... خب. همون که نامزد حزب دمکرات بود و رقيب جورج بوش بود؟ نقلعلی: آره. خودشه. مامور: خب. شما چه نسبتی با ايشان داريد؟ نقلعلی: من از طرفدارهای ايشان بودم! (در اين موقع مامور کنترل فرودگاه دوان دوان به اتاق عقبی ميرود و به سرپرست قسمت مربوطه ميگويد: قربان. زود باشيد تشريف بياريد. يک شخصيت برجسته اومده ولی من از حرفهاش چيزی نفهميدم. خودتون بيايد ببينيد اين چی ميگه.) سرپرست کنترل: آقا ببخشيد. سفر شما را با ما هماهنگ نکرده بودند. ميشه خودتون رو معرفی کنيد تا به مسولين بالا گزارش بدم. نقلعلی: شما هم منو نميشناسيد؟ واقعا که. سرپرست کنترل: نخير قربان. ببخشيد. ميشه يه راهنمايی بکنيد. نقلعلی: تو اديسون رو ميشناسی؟ سرپرست کنترل: اديسون؟... آره. مرد خوبی بود. خدا رحمتش کنه. برق رو اختراع کرد. شما پسر اون مرحوم هستيد؟ نقلعلی: نخير. من از همکارهای اديسون هستم. همانجور که اديسون برق و لامپ رو اختراع کرد من هم وبلاگ رو اختراع کردم. حالا فهميدی با کی طرفی؟ سرپرست کنترل: وبلاگ ديگه چيه؟ نقلعلی: ميخوای برات يه دونه درست کنم؟ با سه شماره برات درست ميکنم ولی عمرا به پای من نمی رسی. فهميدی؟ سرپرست کنترل: من که نفهميدم. اصلا از خير پاسپورت ميگذريم. شما بفرماييد هدف تون از مسافرت به اسرائيل چيه؟ با کی کار داريد؟ نقلعلی: با اسرائيل کار دارم! سرپرست کنترل: آخه.... اسرائيل که يه نفر نيست. اسرائيل يه کشوره. چند ميليون نفر جمعيت داره. با کدوم شون کار داری؟ نقلعلی: من می خوام به اسرائيل بگم ايرانی ها همه شون مثل احمدی نژاد نيستند بلکه مثل من هستند. من ميخوام بين خودم و اسرائيل رابطه برقرار کنم. من .... سرپرست کنترل: آقا جان. هر ماهه صدها ايرانی به اسرائيل سفر ميکنند و بی سر و صدا از اينجا ديدن ميکنند و هيچکدومشون مثل تو اينقدر ادا و اطوار نميان. خب تو هم سرت رو مثل بچه آدم بنداز پايين بيا حال ات رو بکن و برو. ديگه اين همه قمپز درکردن نميخواد. بيا برو. خوش بگذره. □ نوشته شده در ساعت ۱:۱۳ بعدازظهر توسط ملا حسنی
|